ايلِ سَگوَند
مركزيت ايلِ سَگوَند در استان لرُستان شمال شرق خرم آباد واقع شده كه عبارتست :
ازنا سگوند ـ ريغ اِسبيي ـ گريت ـ اووُسوُ ـ مَمِيل ـ كيان ـ بَردِكَر ـ سيلاخوُر و شهرستان دوروُد اين ايل از چند طايفه تشكيل شده : قُلي ـ سَنهيردهَ ـ عليوُس ـ شريف ـ زينل ـ مُختار ـ حاجي مشهَ ـ مَحسين ـ مختوا ـ عالي خان ـ ساكي ـ شَهنِير ـ فَهلوان ـ حيدري ـ رحيم خاني ـ دلفان ـ حاجي كلي ـ چوُغاسي ـ سلَحوَرزي ـ تجار ـ كاوُكالي ـ هَميوَند ـ فريوَند ـ عين الوَندـ ماكنعالي ـ روُمياني ـ خداوِردي ـ طولابي -گله دار .
كار ايل كشاورزي و دامداري بوده ييلاق قشلاق مي كردن تابستان درلُرستان زمستان در خوُزستان تا اينكه رضاشاه براي ايل در خوُزستان سكوُنت اجباري تعيين مي كند . اين ايل خيلي سركش بودهَ حَتي رضا شاه عده اي از آنها را به استان خُراسان تبعيد مي كند . در خوُزستان رضا شاه از هر بزرگ طايفه پسر او را به گروگان مي گرفت تا ساكن شود و رضا شاه از سياه چادر كه همان دووُار باشد بدش مي آمد و آن ها را آتش مي زد ايل پراكنده شدند در حاشيه رود كرخه و نَهر هَرموُشي ساختمان كاهَ گِلي بنا نهادند و مشغول كشاورزي و دامداري شدند در جنوب غربي انديمشك آبادي بنام سيحه به كدخدائي ابراهيم سپهوند در حاشيه كرخه چيچالي غلام خان رحيم خاني ـ چيچالي بلي به كد خدائي بلي دالوند ـ چيچالي احمد به كدخدايي احمد خان رحيم خاني سَگوَند هرموشي يا آبادي محسين خان رحيم خاني داوُد آباد يا حوُز داوُد به كدخدائي داود رستمي قلعه باقر يا حوُز باقر به كدخدائي باقر خان حيدرخاني عباسيهَ يا حوُز غلامشاه به كدخدائي غلامشاه حاجي كلي حميد آباد به كدخدائي غافل چگني قلعهَ نصير در حاشيه كرخه شمال شوش به كدخدائي نصير خان رحيم خاني ، عنبرييه آبادي مرتضي خان رحيم خاني و روستاي تتر به كدخدايي تتر حاجي كلي وطايفه مهدي خاني درروستاي زاويه مشعلي
در جنوب غرب دزفول روُستا سنجر ديم به كد خدائي رحيم دامن خشك روستاهاي زيادي بودند كه همه كوُچ كردند به شهر شوش و انديمشك مثل رهدادهَ ـ حَمداوُا ـ خاركوُ ـ بيضهَ آبادي مراد اين بودمَختصري از زندگي ايلِ سَگوَند در پنجاهَ سال گذشتهَ . كلمهَ حوُز به معناي تعاون يعني همبستگي
کاری از : حسينقلي كيان عليخاني
نظرات شما عزیزان:
مینا
ساعت8:46---10 خرداد 1395
باسلام.سگوندها "کاسی" یا "کاسپی" بوده اند که در متون تاریخی اروپایی به آنها "کاسپین" میگفتند. کاسی ها عموزادگان آریایی ها و هخامنشیان بوده اند که قبل از آریاییها بومی ایران بودند. کلمه کاسی از دو بخش "کا" به معنی "رام کننده و گرامی دارنده" و "سی" به معنی "سگ" است و معنی کاسی یا سگوند "رام کننده و گرامی دارنده سگ" است و امروزه نیز در گویش لری گاهی به سگ، "سی" گفته می شود. هزاران و یا میلیونها سال پیش عده ای از کاسی ها به شمال ایران و مجاور دریا رفتند بهمین دلیل آن را دریای کاسپین نامیدند که متاسفانه امروزه در کتابهای درسی ایران به اشتباه دریای خزر نامیده میشود(خزرها قومی مغولی در شمال روسیه و قفقاز بوده اند) عده ای دیگر از کاسیها به شرق ایران رفتند و آن منطقه "سگستان" یا "سیستان" نامیده شد. دسته ای دیگر در غرب ایران سکنی گزیدند که "سگز" نامیده شد ولی بعد از حمله اعراب در زمان ساسانیان "سقز" خوانده شد. گروه وسیعی از کاسیها یا همان سگوندها در جنوب غربی ایران سکنی گزیدند که "کاسیستان" خوانده میشد که از دو هجای "کاسی+ ستان" تشکیل شده ولی بعد از حمله اعراب به ایران "خاسستان" و بعدها "خوزستان" نامیده شد. کاسیها در خوزستان و در منطقه شوش حکومت عیلامیان را تشکیل دادند و کوروش هخامنشی نیز در روز تاجگذاری لباس عیلامیها یا همان کاسیها را به تن داشت.دسته ای دیگر از آنها در مرکز ایران و منطقه ای از سمنان سکنی گزیدند که "سگسر" نام داشت و امروزه به آن "سخت سر" میگویند اما در متون عربی لشکر اعراب به ایران نام آن "راس الکلب" است که همان معنی سگسر است.بعد از حمله اعراب به ایران در زمان ساسانیان عده ای از سگوندها یا همان کاسیها اسیر شده و به حجاز برده شدند از جمله آنها میتوان حضرت ام البنین مادر حضرت ابوالفضل را نام برد که بعنوان کنیز فروخته شد و بعدها با امام علی ازدواج کرد به این سگوندها در سرزمین حجاز "بنی کلاب" میگفتند که همان سگوند است. دلیل اینکه سگوندها یا همان کاسی ها اینگونه خوانده میشدند این است که آنها اولین موجوداتی بر روی کره زمین بودند که میلیونها سال پیش توانستند سگها را رام کنند و در هنگام شکار از آنها استفاده کنند و به همین دلیل "هوماسپین" ها یا همان "انسانهای هوشمند اولیه" به سرنوشت عموزادگان خود یعنی "نئاندرتالها" دچار نشدند و مانند آنها منقرض نشدند.هوماسپین ها همان انسانهای اولیه هستند. در شاهنامه فردوسی نیز رستم مردی کاسی از سگستان یا همان سیستان معرفی میشود و در نبرد رستم و اسفندیار، اسفندیار خطاب به رستم میگوید: فراموش کردی تو سگزی مگر / کمان و بر مرد پرخاشخر